نکات طلایی شغلی
اگر به نکات طلایی در بیزینس بی تفاوت باشید، از لحاظ شغلی محکوم به شکست هستید.
- نویسنده تمام مقالات سایت شغل من : مهندس علی طاهری
- سوابق تحصیلی : فوق لیسانس صنایع از دانشگاه سراسری خوارزمی تهران
- سمت : مدیر برنامه ریزی شرکت گهرسرام و مدیر مجموعه شغل من
- عضو انجمن لجستیک ایران
- مدرس دوره آموزشی شغل من
- کارشناسی را در شرکت تهران بوران و 2 سال 8 ماه بعد، اولین سمت مدیریتم را در شرکت ممتاز سنگ شکن بدست آوردم. ( حتما بررسی کن )
- رزومه مهندس علی طاهری کلیک کنید.
آنچه که در این مقاله میخوانید :
- وارد دانشگاه بشویم یا بعد از دیپلم وارد بازار کار بشویم
- مثلث دانش، ابزار و مهارت
- بررسی ریشه بیکاری
- راه مقابله با بیکاری
- دوره های رویافروشی
- تفاوت مهارت یک کار با بیزینس همان کار
- مجموعه مهارت های استخدامی و بیزینسی در سال 2024
- فرق تولید محصول با برنامه ریزی تولید آن ( تولید کار هر کسی نیست )
- ERP یا برنامه ریزی منابع سازمان چیست و چرا باید یاد بگیرم؟
- هوش تجاری یا BI چرا انقدر مهم است؟
- تفاوت آنالیز داده با داشبوردهای مدیریتی
- ارتقای شغلی در راستای کارآفرینی
- دو دیدگاه برای شروع یک کسب و کار
- قدرت دسترسی به اطلاعات در مقابل داشتن اطلاعات
- مدیریت کردن در دنیای واقعی چطور می باشد؟
- کنترل نابغه ها و شناسایی آنها
- خطرات عدم چابکی و به روز نبودن
- ایجاد ارتباط و کانکشن
- شخصیت شناسی و تست MBTI
- هوش، استعداد و علاقه
- راز خوشبختی
نکات طلایی در بیزینس شامل چه مواردی می باشد :
- وارد دانشگاه بشویم یا بعد از دیپلم وارد بازار کار بشویم
خیلی از عزیزان عنوان می کنند که برخی از بستگان آن ها ترک تحصیل کردند و از لحاظ مالی در وضعیت خوبی هستند ولی ما زمان زیادی را برای درس خواندن گذاشتیم و اکنون کار و وضعیت مالی خوبی نداریم. یک بار برای همیشه این موضوع را بررسی و به شکل صحیح نتیجه گیری می کنیم.
کسی که بعد از دیپلم وارد بازار کار می شود خیلی سریع از خودش سوال می پرسد که من قرار است چه کاری انجام دهم؟ چه مجوزی باید بگیرم؟ از چه کسانی مشورت بگیرم؟ به چه صورت باید این کار را انجام دهم؟ با چه کسانی باید ارتباط بگیرم؟ رقبای من چه کسانی هستند؟ و ……. وقتی این سوال ها را میپرسند خیلی سریع خودشان را درگیر فرآیند اجرایی می کنند و در مدت زمان کوتاهی در سن پایین، شروع می کنند به جمع آوری منابع مالی.
این گروه در آینده نه چندان دور با مشکلات جدی روبرو می شوند. چرا؟ چون اکثر کسب و کارهایی که یک جوان در سن 18 سالگی می خواهد برای خود انتخاب کند، کسب و کارهایی هستند که نیاز به تخصص ندارند. از طرفی باید بدانیم که این جور کسب و کارها در آینده توسط کمپانی های بزرگ بلعیده می شود. مثلا فرض کنید یک جوان می خواهد سوپر مارکت داشته باشد، آیا این جوان می تواند با فروشگاه های زنجیره ای که روز به روز تعدادشان بیشتر میشود، رقابت کند؟ خیر نمی تواند. فرض کنید می خواهد به عنوان راننده اسنپ مشغول به کار بشود. همین الان در کشورهایی ما تاکسی های بدون راننده داریم، پس طولی نمیکشد که در ایران هم ما تاکسی های بدون راننده خواهیم داشت. پس دقت کنید کسب و کارهایی که قبل از ورود به دانشگاه انتخاب می شوند در آینده توسط کمپانی های بزرگ بلعیده می شوند.
کسی که وارد دانشگاه می شود معمولا هیچ سوالی از خودش نمی پرسد و تمام تمرکز خود را بر روی واحد پاس کردن و مدرک گرفتن می گذارد. پس اگر در زمانی که دانشجوها می خواهند وارد دانشگاه بشوند سوالاتی همچون ( من قرار است کجا کار کنم؟ چه مهارت هایی نیازدارم؟ چه نرم افزارهایی را باید یاد بگیرم؟ انتظارات کارفرما از من چیست؟ اگر کارشناس باشم و یا مدیر باشم چقدر حقوق می گیرم؟ بزرگان این رشته و شغل چه کسانی هستند؟ اگر خودم بخواهم بیزینسی ایجاد کنم چطور و چگونه؟ ) را از خود بپرسند، قضیه متفاوت خواهد شد. در این صورت دقیقا می دانند که چطور از استاد محترم در دانشگاه راهنمایی بگیرند. اگر به این شکل عمل کنید نتنها عقب نمی افتید بلکه با قدرت و سرعت بیشتری رو به جلو حرکت می کنید.
چرا هوش مصنوعی این روزا عملکرد خارف العاده ای دارد؟ چون در دیتابیس آن اطلاعات بیشتری وجود دارد پس می تواند تصمیمات بهتری بگیرد. اکنون انتخاب با شماست که برای افزایش معلومات خود وارد دانشگاه بشوید و از اساتید دانشگاه راهنمایی بگیرید یا خودتان به صورت خودجوش و یا از دوستان و رفقای خود کمک بگیرید.
نتیجه گیری: اگر آن سوالات را قبل از ورود به دانشگاه از خود بپرسید از بقیه جلوتر هستید. ولی اگر این سوالات را از خودتان نپرسید، نتنها جلوتر نیستید، بلکه چندین سال هم از بقیه عقب تر هستید. پس تاکید من بر این است که حتما وارد دانشگاه بشوید اما با پرسش درست از خود. خیلی از اساتید شناخته شده این روزها به اشتباه عنوان می کنند که همه نیاز نیست وارد دانشگاه بشوند، باید وارد بازار کار بشوند. ولی بنده به دلایلی که در بالا اشاره کردم اعلام می کنم که همه باید وارد دانشگاه بشوند. اگر الان بیکاری داریم، مشکل جای دیگری است که جلوتر مفصل بررسی می کنیم و راه حل هم ارائه می دهیم. هر چقدر جامعه با سوادتر و آگاه تری داشته باشیم مشکلات کمتری داریم و امنیت بالاتری خواهیم داشت. جامعه ای که با سواد و آگاه باشد مثل درختی است که ریشه در خاک دارد پس با هر حرفی تصمیمات واکنشی و غیر اصولی نمیگیرد. هم چنین این جامعه رفتارهای سینوسی را تجربه نمیکند.
- دانش، ابزار و مهارت
دانش یعنی همان کتاب ها، مقالات، جزوات و هر چیزی که به صورت تئوری آموزش می بینید. ابزارها می توانند همان نرم افزارهایی باشند که آموزش می بینید. مهارت یعنی تجربه و چگونگی انجام کار. اجازه بدهید با یک مثال توضیح بدهم چون این قسمت بسیار مهم است.
فرض کنید شما مهندس صنایع هستید و در زمینه کنترل پروژه ساختمان می خواهید فعالیت کنید: در اینجا دانش شما همان کتاب هایی است که در زمینه کنترل پروژه مطالعه کردید. ابزارهای شما همان نرم افزارهایی است که آموزش دیدید مثل MSP و Primavera و…… فرض کنید به این نرم افزارها کاملا مسلط هستید. بریم سراغ مهارت. سوال مهم؟
در یک مرحله از اجرای ساختمان مثل گودبرداری. آیا می دانید باید از چه مصالحی به چه میزانی استفاده کنید؟ آیا می دانید از چه ماشین آلاتی باید استفاده کنید و چقدر هزینه دارد؟ آیا می دانید از چه مهندسانی باید استفاده کنید؟ آیا می دانید از چه ابزارهایی باید استفاده کنید؟ آیا می دانید که انجام هر یک از کارها باید به چه صورت باشد؟ مثلا بعضی از فعالیت ها با هم می توانند شروع شوند ولی بعضی فعالیت ها باید یکی به اتمام برسد تا بعدی بتواند شروع شود. آیا توالی انجام فعالیت ها را می دانید؟ آیا…. خب در اینجا کلی سوال پرسیدیم که در دل آن مهارت را توضیح دادیم. پس اگر دانش کار را داشته باشید و در نرم افزار هم عالی باشید، اگر مهارت نداشته باشید هرگز نمی توانید کار را انجام دهید
دانشگاه کار خود را درست انجام می دهد، اگر بیکاری گریبان گیر جوانان ما می باشد مشکل جای دیگر است که جلوتر مفصل بررسی میکنیم.
- ریشه بیکاری
- نداشتن مهارت : اولین مشکل نداشتن مهارت است. به عبارتی درس میخوانید، مدرک میگیرید، نرم افزار هم آموزش می بینید ولی باز هم بیکار هستید چرا؟ چون مهارت ندارید. 4 سال لیسانس، 2 سال خدمت مقدس سربازی، 2 سال بدست آوردن مهارت، اگر اکنون نخواهید ادامه تحصیل بدهید، سن شما تقریبا 26 سال می باشد. در این سن باتوجه به اینکه یک کارشناس هستید شاید بتوانید کمی بیشتر از پایه حقوق تعریف شده حقوق دریافت کنید. ما در مورد عموم دانشجوها و جوانان صحبت می کنیم و کاری با نوابغ و کارشناسانی که خارق العاده هستند نداریم. خب در این سن اگر نصمیم داشته باشید یک کارمند معمولی باشید برای خرید خانه و ماشین مورد علاقه خود تا قبل از 30 سالگی با مشکل مواجه می شوید. پس نداشتن مهارت یکی از دلایل بیکاری است.
- تغییر ماهیت کسب و کارها و بالارفتن سطح اتوماسیون با گذشت زمان : با گذشت زمان سطح اتوماسیون کسب و کارها بیشتر می شود، به عبارتی استفاده از ربات ها بیشتر و استفاده از انسان ها کمتر می شود. در گذشته اگر شخصی n میلیارد سرمایه داشت می توانست یک کارخانه احداث کند و شاید 500 تا 1000 مشغول به کار می شدند ولی اکنون همان کارخانه را با کیفیت بهتر و کمیت بیشتر احداث می کند و 20 یا 30 نفر مشغول به کار می شوند چرا؟ چون همه چیز مکانیزه شده. پس به مرور با گذشت زمان سطح اتوماسیون کسب و کارها بیشتر و کارها به سمت تخصصی تر شدن حرکت میکند. حتی درآینده دولت ها نیز نمی توانند با تخصیص بودجه های کلان بیکاری را ریشه کن کنند. چون در ابتدا باید فرصت های جدید کشف و یا خلق بشوند تا بتوان به آنها بودجه تخصیص داد. سوال اینجاست که چه کسی می تواند فرصت ها را ببیند؟ به فرض که فرصتی دیده شد، چه کسی می تواند آن را اجرایی کند؟ در قسمت بعدی بررسی میکنیم.
- راه مقابله با بیکاری
راه مقابله با بیکاری خلق و یا کشف فرصت های جدید می باشد. سوال مهم؟ آیا یک دانشجو که فقط واحد پاس کرده است می تواند فرصت ها را ببینید؟ آیا کارمندی که فقط مقداری ورد و اکسل میداند می تواند فرصت ها را ببیند؟ آیا استادی که فقط تئوری آموزش داده و تا به حال پای خود را در یک کارخانه یا کارگاه نگذاشته است، می تواند فرصت ها راببینید؟ خیر نمی تواند. اکنون فرض کنید یک فرصت را به صورت اتفاقی بببیند، آیا می تواند به صورت اجرایی پیاده سازی کند؟ اینجا دیگه باید گفت به هیچ وجه نمی تواند. کسی می تواند که تخصص و مهارت اجرایی دارد. یعنی با داشتن تخصص می توانید فرصت ها را ببینید، با داشتن مهارت اجرایی علاوه بر دیدن فرصت ها می توانید آن را به مرحله اجرایی برسانید. اکنون برای مقابله با بیکاری باید موارد زیر را انجام دهیم :
-
- قبل از ورود به دانشگاه جلسات توجیهی برای دانشجوها در نظر گرفته بشود. گرایش ها، بازار کار، رقبا، میزان حقوق و سایر موارد که در بالا به آن اشاره کردیم برای دانشجو به تصویر کشیده شود. ( خواندن این مقاله برای تمام دانشجوها ضروری باشد )
- مجمموعه مهارت های استخدامی و بیزینسی که ماهیت جنرال دارد و در تمام کسب و کارها به آن نیاز داریم در اختیار دانشجوها قرار بگیرد. در دوره آموزشی شغل من این مهارت ها وجود دارد.
- دولت باید در مرحله اول افرادی که IQ بسیار بالایی دارند را از سنین پایین شناسایی کند و در مرحله دوم باید فراخوانی جهت مصاحبه صادر کند برای مدیران خبره که در شرکت ها و سمت های مختلف کار میکنند. مثلا فرض کنید 10 هزار مدیر توانمند شناسایی شد، آنگاه باید از ارزیابان حرفه ای استفاده کند و از بین 10 هزار نفر، تعدادی را انتخاب کند. مثلا فرض کنید 100 یا 200 نفر انتخاب شدند. این نکته را عنوان کنم که آزمون به هیچ وجه روش مناسبی برای ارزیابی توانمندی های مدیران خبره نیست. مصاحبه باید حضوری باشد تا علاوه بر مهارت ها، ایده ها و تفکرات بیزینسی افراد هم مورد سنجش قرار بگیرد. سپس باید برنامه ای را برای این دو گروه تدوین کند، آنچان از لحاظ مالی حمایت کند که تمایلی به مهاجرت نداشته باشند.
اکنون با انجام این سه مورد افراد تحصیل کرده ای را شناسایی و یا وارد جامعه می کنیم که هم می توانند فرصت ها را ببینند و هم می توانند این فرصت ها را به مرحله اجرا در بیاورند. اگر به این شکل پیش برویم کسب و کارهای جدید مدام در حال خلق شدن و کشف شدن هستند. بنابراین مشکلی در استخدام نداریم و بیکاری را می توانیم ریشه کن کنیم.
- دوره های رویافروشی
امروزه در فضای مجازی و اینترنت پر شده از دوره های رویافروشی. دوره های توخالی که فقط با تبلیغات جیب شما را خالی می کنند. مدرس خیلی از این دوره ها با عناوین مختلف نه سواد آکادمیک درستی دارند و نه سواد اجرایی مفید. خیلی از این مدرس ها پشت میزهای گران قرار می گیرند و فقط می گویند این کار را بکنید و آن کار نکنید. جوری با کلمات بازی میکنند که شما فکر می کنید که الان یک کارآفرین هستید، اما بعد از اتمام دوره و خالی شدن جیب خود متوجه می شوید که نتنها کارآفرین نیستید، بلکه از قبل سرخورده تر شدید.
مواردی که معمولا در این دوره ها مطرح می شود : بلند شو رفیق تو میتونی، امید داشته باش، تو موفق میشی، صبح زود از خواب بلند شو، تخت خوابتو مرتب کن و از این جور چیزها.
با این حال اگر کسی ادعا کرد که من دوره ای دارم که زندگی شما را متحول می کند. بگویید استاد محترم لطفا سرفصل های دوره آموزش خود را برای ما ارسال کنید. اکنون مواردی که قرار است آموزش ببینید را در سایت هایی مثل پونیشا و پارسکدرز ببرید و ببینید که آیا در آنجا کسی تقاضایی برای آن صادر کرده یا خیر.
- تفاوت مهارت یک کار با بیزینس همان کار
فرض دو دندان پزشک از یک دانشگاه با معدل تقریبا یکسان فارغ التحصیل می شوند و در یک مکان آموزش های لازم را می بینند. بعد از گذشت یک سال هر دو وارد بازار کار می شوند. در مطب یک دکتر باید وقت بگیرید برای ماه آینده ولی در مطب دکتر دیگر مشتریان زیادی وجود ندارد. اینکه کاری را به صورت حرفه ای مسلط باشید با اینکه بیزینس آن را بشناسید زمین تا آسمان فاصله دارد. بنابراین بیزینس یک کار با تسلط به آن کار فرق دارد. پس برای جذب مشتری و کسب درآمد باید روی پرسنال برندینگ، نحوه ارائه خدمات، تبلیغات و ……. کار کنید.
- مجموعه مهارت های استخدامی و بیزینسی در سال 2024
ما در دوره آموزشی شغل من مهارت هایی را آموزش می دهیم که هم قابلیت اجرایی دارد و هم در تمام بیزینس ها می تواند کاربرد داشته باشد. سرفصل های دوره آموزشی شغل من را می توانید در سایت شغل من مشاهده کنید. دقت کنید که فرمول هایی که در کتاب ها یاد میگیرید برای اجرایی شدن باید تبدیل بشوند. (پیشنهاد میکنم ویدیو رایگان روش نقطه سفارش یا ROP را ببینید)
از طرفی با دوره آموزشی شغل من شما صدای بلندی دارید، به این دلیل که طراحی سایت، فتوشاپ و کمتازیا را آموزش دادیم و توضیح دادیم که چطور خود را به دنیا معرفی کنید. حتی اگر نخواستید به کل دوره آموزشی مسلط شوید کافیست تا یک بار مثل فیلن سینمایی تماشک کنید، مطمئن باشید بعد از تماشا طور دیگری فکر میکنید.
- تولید کار هر کسی نیست تولید محصول با برنامه ریزی تولید فرق دارد
اگر تولید کننده هستید و به فرآیند تولید خود کاملا مسلط هستید دلیلی ندارد که به برنامه ریزی تولید آن مسلط باشید. مهندسان برقی را میشناختم که نتنها به فرآیند ساخت محصول مسلط بودند، بلکه دستگاه های تولید خودشان را هم خودشان تعمیر و یا حتی از صفر طراحی میکردند. ولی سر سال ورشکست شدند. مگه میشه یک مهندس انقدر توانمند و فنی باشد ولی باز هم شکست بشود. بله چون برنامه ریزی تولید را آموزش ندیده بودند. تا زمانی که در کنار کارگرها خودتان هم کار می کنید مشکلی وجود ندارد ولی وقتی بین شما و کارگرها فاصله میافتد و سرپرست ها و مدیران میانی ایجاد می کنید، اینجا جایی است که به دلایل زیر می توانید بدجوری شکست بخورید. مدام دودوتا چهارتا می کنید و در کاغذ همه چیز خوب است ولی در واقعیت همیشه مغایرت را تجربه می کنید.
-
- برای مدیران بخش های مختلف شرح وطایف تعیین نکردید.
- برای آنها شاخص و معیار ارزیابی در نظر نگرفتید.
- یک فرآیند نویسی دقیق، کار سنجی و زمانسجی اصولی انجام ندادید. مدیریت ابزار زا در زمانسنجی در نظر نگرفتید و …
- اصلا مدل های تولید را نمی شناسید و متناسب با آن نمی دانید چه کاری را انجام دهید.
- و………………..
برای اطلاع بیشتر پیشنهاد میکنم مقاله های برنامه ریزی تولید را به ترتیب مطالعه کنید. اگر هم به صورت اجرایی بخواهید آموزش ببینید دوره آموزشی شغل من را تهیه کنید.
- ERP یا برنامه ریزی منابع سازمان
ERP ها نرم افزارهای یکپارچه ای هستند که شامل ماژول های مختلفی هستند مثل : حسابداری، انبار، خرید و تدارکات، تولید، فروش، ارتباط با مشتری و اموال و دارایی های ثابت و دیگر ماژول ها. اطلاعاتی که در تمام این ماژول ها وارد میشود در یک دیتابیس یکتا مثل SQL Server می تواند ذخیره بشود.
حالا چرا انقدر مهم است که من باید آموزش ببینم؟ بزارید با یک مثال توضیح بدهم که مطلب جا بیافتد. فرض کنید یک سوپر مارکت دارید و هر روز ویزتورها تشریف می آورند و شما با یک نگاه به یخچال و قفسه های خود به راحتی می توانید به آنها بگویید که از هر نوع جنس چقدر برای شما فاکتور کند. اکنون فرض کنید که به جای یک مغازه، 20 مغازه را می خواهید مدیریت کنید. سوال من از شما این است که آیا می توانید هم زمان در 20 جای مختلف باشید؟ آیا می توانید در یک لحظه متوجه شوید که در هر مغازه چه چیزهایی را کم دارید؟
20 مغازه، یعنی حداقل 40 تا نیرو. آیا برای حقوق و دستمزد آنها برنامه ای دارید؟ 20 مغازه یعنی اینکه شما نیاز به یک سیستم کنترل موجودی دارید که با توجه به روند تقاضا بتواند موجودی را مدیریت کند. شما نیاز به یک سیستم حسابداری دارید. شما نیاز به ……. خیلی موارد دیگر را می شود عنوان کرد. ولی فکر میکنم تا اینجا فهمیدید که برای بزرگ شدن بیزینس بدجوری به آن نیاز دارید. برای اطلاع از ERP، ERP2 و APS به مقاله ERP ها در مراجعه کنید.
اگر بزرگ شدن کسب و کار را بلد نباشید. ممکنه ایده ای به ذهنتان برسد و سال اول مشتریان خوبی داشته باشید ولی به مرور مشتریان خود را از دست بدهید. چون افراد فرصت طلبی هستند که هم منابع مالی دارند و هم توانایی بزرگ کردن بیزینس. به راحتی از ایده شما با یک خدمات اضافه تر استفاده می کنند و در مدت زمانی کوتاهی ده ها شعبه باز می کنند. شما که ERP ها را نمی شناسید، مجبورید به همان یک شعبه بسنده کنید.
- هوش تجاری یا BI
هوش تجاری را با هوش مصنوعی اشتباه نگیرید. اگر بخواهید انواع داشبوردهای مدیریتی و انواع گزارشات مورد دلخواه خود را داشته باشید. می توانید از BI اکسل یا نرم افزار Power BI استفاده کنید. با این نرم افزار می توانید وصل شوید به دیتابیس نرم افزار ERP خودتان و بهترین گزارشات را برای خود ایجاد کنید. حتی گزارشاتی که در ERP خودتان وجود ندارد. شما باید برای تمام قسمت های کسب وکار خود داشبوردهای مختلفی را طراحی کنید و بعد از آن فقط باید با یک کلیک و رفرش کردن اطلاعات به روز شده را ببینید. مبحث BI در دوره آموزشی شغل من وجود دارد و ما به صورت کامل تمام ابعاد آن را بررسی و آموزش دادیم
- تفاوت آنالیز داده در مقابل داشبوردهای مدیریتی
داشبوردهای مدیریتی همگی مصور سازی میکنند. یعنی آنچه که هست را به تصویر میکشند تا بتوانید تصمیم گیری کنید. ولی آنالیز داده علاوه بر داده های موجود، دیتاهای دیگری را هم وارد مدل میکند تا شما به ازای آن بتوانید سناریوهای مختلف را ببینید. در دوره آموزشی شغل من این آموزش در بخش آموزش اکسل وجود دارد.
- ارتقای شغلی در راستای کارآفرینی
شما با بالا بردن مهارت های خود از دو مسیر می توانید اقدام کنید:
-
- اگر کارمند هستید خیلی سریع سرپرست و سپس مدیر بشوید. اگر مدیر هستید سهام دار بشوید. ( در مجموعه ای که کار میکنید یا مجموعه دیگر )
- بیزینس خودتان را راه اندازی و مدیریت کنید. ( ممکنه خودتان هزینه ها را تقبل کنید یا اسپانسری داشته باشید و درصدی کار کنید )
- دو دیدگاه برای شروع کسب و کار
برای شروع یک کسب و کار از دو طریق می توانید اقدام کنید. یک زمانی با مواد غذایی که در آشپزخانه وجود دارد می خواهید یک غذا درست کنید و یک زمانی هم یک غذایی می خواهید درست کنید که برخی از مواد اولیه آن را ندارید، پس باید اول مواد اولیه را تهیه کنید و بعد غذا را درست کنید.
-
- با اطلاعات و توانمدی موجود، توانایی انجام چه کاری را دارید؟
- برای هدفی که در نظر دارید با چه مهارت هایی را آموزش ببینید تا بتوانید موفق باشید.
- قدرت دسترسی به اطلاعات در مقابل داشتن اطلاعات
تا به حال فکر کردید که در چند زمینه می توانید بهترین باشید؟ امروزه با توجه به گسترش علم و فناوری و کمبود زمان شاید بتوانید به تعداد انگشتان دست در زمینه های مختلف تخصص داشته باشید. موضوعی که مهم است این است که شما باید قادر به انجام کارهایی باشید که در حیطه تخصص شما نیست. این کار را می توانید از طریق فریلنسرها انجام بدهید. فریلنسرها افراد توانمندی هستند که حاضر هستند در ازای دریافت مبلغی پروژه های شما را انجام دهند. سایت هایی که این خدمات را انجام می دهند : پونیشا، پارسکدرز و ………………
- مدیریت کردن در دنیای واقعی
مدیریت کردن به این نیست که دو تا کتاب بخوانید و تاریخچه مدیریت را حفظ کنید تا به شما بگویند مدیر. یا مثلا به شما بگویند که وظایف مدیریت چیست؟ شما هم سریع جواب بدید برنامه ریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل. این مواردی را که جنبه تئوری دارد به درد محیط واقعی نمیخورد. مدیریت طبق تجربه یعنی موارد زیر:
-
- اولین اصل این است که به کاری که می خواهید انجام دهید تسلط داشته باشید.
- برای تمام فرآیندهای شرکت خود شاخص و معیار ارزیابی در نظر بگیرید تا بتوانید تمام کسب و کار خود را کنترل کنید.
- یک مدیر معمولا در بیش از یک زمینه تخصص دارد.
- یک مدیر باید بتواند مثل یک ضربه گیر تنش ها و تندی های موجود در سازمان را به خودش بگیرد و آن را با شیوه مناسب پاسخ دهد.
- یک مدیر از روی سخن گفتن و رفتار طرف مقابل باید بتواند اهداف ذهنی فرد را بفهمد.
- یک مدیر بیهوده سخن نمی گوید و در جایی که دانش کافی ندارد سکوت می کند.
- یک مدیر به یکباره با صدای بلند نمیخندد یا حرکات خیلی سریع انجام نمیدهد و از لحاظ ظاهری وضعیت مناسبی دارد.
- یک مدیر باید وقت خود را برای تصمیمات استراتژیک و مهم صرف کند نه جمع آوری داده و تحلیل آن. پس یک مدیر حرفه ای باید برای تمام بخش های مختلف کسب و کار خود داشبوردهای مدیریتی مختلفی طراحی کند تا بعد از آن فقط با یک کلیک و رفرش کردن به اطلاعات به روز شده دسترسی داشته باشد. اگر هر واحد برای اینکه گزارش نهایی را به شما بدهد مجبور باشد روی تعداد زیادی فایل اکسل کار کند، ترکیب کند و از این جور کارها و بعد گزارش را برای شما بفرستد. این کار حرفه ای نیست.
- کنترل نابغه ها و شناسایی آنها
با بزرگ شدن مجموعه، بین شما و نیروهای پایین دست فاصله زیادی ایجاد می شود. ممکن است در جایی از شرکت شما یک کارشناس مشغول به کار باشد و هم زمان یک نابغه باشد که شما اطلاعی از آن ندارید. این کارشناس ممکن است یک سرپرست، مدیر میانی، مدیر ارشد و ….. داشته باشد، پس فاصله شما با آن خیلی زیاد است. ممکن است مدیران سطح بالایی برای تثبیت جایگاه خود هرگز توانایی های آن کارشناس را به تصویر نکشند. شما باید ابزاری داشته باشید که بتوانید با آن تمام افراد مجموعه خود را ارزیابی کنید. یکی از این روش ها روش دلفی می باشد. لطفا این روش را در سازمان خود هر 6 ماه یکبار پیاده سازی کنید.
معمولا نابغه ها در چارچوب نمی گنجند. آنها با دیگران متفاوت هستند. سعی نکنید طبق قوانین سازمان که شامل افراد معمولی می شود آنها را مدیریت کنید، چون آنها را از دست می دهید. اگر فکر میکنید که شرکت بزرگی هستید و همه موظف هستند طبق چارچوب شما عمل کنند، نتیجه خوبی نمیگیرید.
- خطرات عدم چابکی و به روز نبودن
در دنیای امروز دیگر برای کسب و کارهایی که چابکی ندارند، نمی توان جایگاهی را متصور بود. علم و تکنولوژی با سرعت زیادی در حال تغییر است. شما مجبورید برای بقا همیشه به روز باشید. به خاطر بیاورید که تصمیمات اشتباه مدیران نوکیا که یک زمانی فرمانروایی می کردند، چه بر سر دنیای آنها آورد. از کنار ایده های نو بی تفاوت رد نشید.
- ایجاد ارتباط و کانکشن
در دنیای امروز ارتباطات در رشد و شکوفایی شما نقش بسزایی دارد. ایده های خود را مثل یک راز نگهدارید ولی خود را به دنیا معرفی کنید. در یک اطاق تاریک که فقط شما هستید و یک کامپیوتر، معمولا اتفاقی رخ نمی دهد. اگر هنوز برند نشدید، محصولات شما را زمانی میخرند که اول شما را بشناسند.
- شخصیت شناسی و تست MBTI
انجام این تست شاید صد در صد، نتیجه درستی نشان ندهد چون ممکن است بعضی از افراد چندین شخصیت را بتوانند پوشش دهند. اما با تشخیص برونگرایی و درونگرایی بودن و سایر پارامترها می توانید بر روی نقاط ضعف و قوت خود کار کنید. این تست را با اکسل به صورت رایگان در اختیار شما گذاشتیم.( اینجا کلیک کنید)
- هوش، استعداد و علاقه
هوش اکتسابی می باشد ولی استعداد ذاتی است و علاقه هم میزان تمایل و لذت ما از انجام دادن کاری است. هر انسانی از 44 نوع استعداد حداقل 4 استعداد دارد. پس در مرحله اول استعداد خود را بیابید. در برخی از منابع هوش را به 9 قسمت تقسیم بندی کردند. مثل هوش کلامی، هوش جسمانی و ….
اگر ضریب هوشی فردی 190 باشد این یک استعداد است. اگر شما ضریب هوشی معمولی داشته باشید و مدام مطالعه و از مغز خود کار بکشید، توانایی مغز شما نسبت به قبل بیشتر می شود. درسته ضریب هوشی شما هیچ وقت به اندازه فردی که استعداد دارد نمی رسد ولی نسبت به قبل تغییرات را در خود احساس میکنید. اگر بدنسازی کار کنید شاید استعداد نفر اول مسابقات را نداشته باشید ولی بعد از 1 یا 2 سال تغییرات را در بدن خود می بینید.
اکنون نکته قابل توجه این است که این سه راس، یعنی هوش، استعداد و علاقه باید همسو باشد تا بتوانید بهترین نتیجه را بگیرید.
- راز خوشبختی
هیچ رازی در کار نیست. اگر همین الان که در هر وضعیتی هستید خوشحال نباشید، زمانی که به اهداف خود میرسید باز هم خوشحال نیستید. اگر الان به فکر این هستید که من حتما باید به اهدافم برسم تا به آرامش برسم هرگز به آرامش نمی رسید. حتی اگر به هدفتان برسید باز هم به آرامش دست پیدا نمی کنید. من هم یک زمانی وضعیت مالی نامطلوبی داشتم پس با دنیای آن آشنایی کامل دارم. زمان به سرعت میگذرد و فرصتی برای شما نمگذارد. همین الان شاد باشید. قدر داشته های خود را بدانید هر چند اندک باشد.
امیدوارم با مقاله نکات طلایی شغلی تواسته باشم ذهن ها را بیدار کنم. برای شما آرزوی موفقیت دارم.
